نام رمان : دل می رود ز دستم
نویسنده : kimia.76 کاربر انجمن نودهشتیا
حجم کتاب : ۳٫۷ (پی دی اف) – ۰٫۳ (پرنیان) – ۱٫۰ (کتابچه) – ۰٫۳ (ePub) – اندروید ۰٫۸ (APK)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK
تعداد صفحات : ۴۱۳
خلاصه داستان :
داستان درباره ی دو دوست خیلی صمیمی هست که گرفتار سرابی میشن که بهش میگن عشق …
هر دو لطمه میبینند … ولی یکیشون از اون یکی خیلی بیشتر … شاید آینده ی خوبی در انتظار یه دوست باشه …
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از kimia.76 عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
۱۷ مین سال تولدم بود پامو برمیداشتم از ۱۷ میذاشتم توی ۱۸ دیگه بزرگ شده بودم به قول مامانم خانومی شده بودم
مثل همیشه کنار خانوادم پیشه عزیز ترین پدر دنیا و مهربونترین مادر دنیا
یادم رفت برادرم و, نمیدونم چه صفتی باید براش بذارم شاید یه همراه همیشگی شاید بزرگترین حامیم
بعد پدرم حامی ای که خیلی اذیتم میکرد نه فکر کنید ازاون اذیتا نه اذیتاشم دوست داشتم….مثل همون شب
تا شمعامو فوت کردم انگشت اشارشو کرد تو کیک و مالید رو دماغ من.
_اا چرا اینجوری میکنی دیوونه؟!
مهیار_درست صحبت کن ناسلامتی ۸سال ازت بزرگترما
_بزرگی به عقل است نه به سال
مهیار_حالا یه بزرگی بهت نشون بدم ۱۰ تا بزرگی از بغلش بزنه بیرون
اگه پدرم مثل همیشه پادرمیونی و ۲تا اخم مهربون نمیکرد همینطوری ادامه پیدا میکرد..اون تولدم مثل تولدای دیگم
قانون خودشو داشت یعنی کلا تولده من و مهیار اینطوری بود ۱سال تولد با فامیل ۱سال تولد بدون
فامیلو شلوغی تولد کنار خانواده فقط یه کیک و۳نفر مهمون ,مهمونایی که از هرچی مهمونن واسم عزیز تر بودن
خیلی اونشبو اون تولدو زود تمومش کردیم اذر بودو نزدیک امتحانا ۳۰ اذر بود فرداش امتحان دوره ای اقتصاد داشتیم
درس تخصصی توی رشته ی انسانی با اینکه خونده بودم ولی میخواستم زود بخوام که صبح دوباره بلند شم ودوره کنم از اول دبستان این مشکل داشتم تا ۲-۳ بار درسو نمیخوندم خیالم راحت نمیشد.